مطالب به دو بخش کلی تقسیم میشود: در بخش اول ضمن بررسی بازار جهانی نفت، به وجود سه عدم تعادل ساختاری اشاره میشود: نخست، عدم تناسب توزیع جغرافیایی ذخایر و مصرف نفت در جهان؛ دوم، نوسانی شدن شدید قیمت نفت؛ سوم، وجود ریسک بالا در الگوی سرمایهگذاری، هریک از این عدم تعادلها به دنبال هم پیش میآیند. از این مطالب استنتاج میشود که بازار جهانی نفت در حالت عدم تعادل ساختاری است که عمدتاً به زیان خود شرکتهای بزرگ نفتی است. تنها راه حل این مشکل آن است که اوپک به عنوان قویترین ابزار، ظهور بحران در بازار جهانی را به نفع شرکتهای بزرگ بینالمللی نفتی به تعویق اندازد.
در بخش دوم، دکتر درخشان با استدلال و ارائه شواهد و مدارک، به دنبال اثبات تئوری فوق است. وی در پاسخ به این پرسش که «آیا غرب میتواند به راحتی اوپک را در اختیار بگیرد؟» به شکلگیری نهادهای سیاستگذاری در بازار جهانی نفت میپردازد و در این بحث، امکانات دولتهای غربی و شرکتهای بینالمللی نفتی را در مقابل سازمان اوپک مقایسه و پاسخ مثبتی برای سوال فوق جستجو میکند.